جدول جو
جدول جو

معنی خان ترکان - جستجوی لغت در جدول جو

خان ترکان
(تَ)
دختر براق حاجب سرسلسلۀ ترکان قراختایی کرمان است. چون براق بسال 642 هجری قمری فرمان یافت (در مدرسه ای که خود بظاهر در کرمان در محلۀ ترک آباد ساخته بود بخاک سپرده شد) از او چهار دختر و یک پسر باقی ماند به اسامی زیر: دختران: سونج ترکان، یاقوت ترکان، خان ترکان، مریم ترکان. پسر: رکن الدین خواجه حق. (از حبیب السیر ج 3 چ کتاب خانه خیام ص 267). این دختر منکوحۀ برادرزادۀ براق یعنی قطب الدین تانیکو بود. (از تاریخ گزیده ص 529)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
قسمت خاک سرحد بین ایران و توران. (لغت شاهنامۀ ولف)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ تَ)
نام مادر یوسف شاه. توضیح آنکه در اواخر ایام ایلخان ارغون خان اتابک یوسف شاه از پرداخت مالیات بمغول سر پیچیدو فرستادگان ارغون را کشت و چون در مقابل لشکریان مغول که بگوشمالی او مأمور شدند تاب مقاومت نداشت قبل از رسیدن مغول بطرف سیستان و خراسان فرار کرد. مؤلف تاریخ جدید یزد در این واقعه می نویسد: ’از طرف ایلخان امیری یسعودرنام نامزد یزد کردند که اتابک یوسف شاه یا مال سه سال یزد بدهد یا یزد را به امیر یسعودر واگذارد و خود متوجه پایۀ سریر اعلی گردد. امیر یسعودر متوجه یزد شد و چون به یزد آمد در باغ حاجبی که اکنون مقابر مسلمین است نزول کرد و آن باغی مشجر بود و در میان باغ کوشکی بود معمور و آن باغ حاجب عزالدین لنگر ساخت و بباغ حاجبی مشهور بود. امیر یسعودردر این باغ فرودآمد و یوسف شاه او را علوفه فرستاد. امیر یسعودر مطالبۀ مال نمود. یوسف شاه مادر خود خرم ترکان را پیش او فرستاد. امیر یسعودر بشراب مشغول بود و مادر او را حرمت نداشت و در مجلس شراب در جامۀ او ریخت، و او بغایت خاتونی صالحه بود از مجلس بازگشت و پیش پسر آمد و حال بازگفت، اتابک یوسف شاه صبر کرد تا شب درآمد. نیم شب مردان خود مکمل کرد و دروازه بگشود و بیرون آمد و بر سر یسعودر شبیخون زد و او را بگرفت و بقتل آورد و اموال او را تاراج کرد و زن و پسران او را اسیر کرد و یسعودر پسری بغایت صاحب جمال داشت او را منظور نظر گردانید و چون این خبر بدارالسلطنۀ تبریز رسید غازان خان غضب کرد و یرلیغ سلطان صادر شد که از اصفهان امیر محمد ابداجی نام با سی هزار سوار متوجه یزد گردد. چون اتابک یوسف شاه خبر آمدن لشکراصفهان بشنید مجال مقاومت نداشت کسان خود و رخت و زرینه که از یسعودر گرفت برداشت با شرف مظفر و اسیران متوجه سیستان شد’. (از تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
نام زوجه سلطان شمس الدین التتمش و مادر سلطان رکن الدین فیروز شاه. چون فیروز شاه بعد از مرگ پدر در سال 633 هجری قمری بسلطنت رسید مادر او شاه ترکان زمام مملکت را به دست گرفت و دست به انتقامجویی از مخالفان زد و پسر صلبی خود قطب الدین محمد را بکشتن داد اما در نتیجۀ رفتار خشن وی، بزرگان و سران به مخالفت با پسر و مادر برخاستند. در آن هنگام فیروز شاه جهت امور مملکتی از دهلی بیرون رفته بود و در غیاب او میان شاه ترکان و سلطان رضیه (برادر فیروز شاه) نایرۀ نزاع درگرفت و مردم چون از شاه ترکان دل خوشی نداشتند با سلطان رضیه بیعت کردند و شاه ترکان را دستگیر نمودند و از طرف دیگر سلطان رضیه عده ای را مأموردستگیری فیروز شاه کرد و او را به دهلی آورد و محبوس نمود. (حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 2 ص 618)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ابن سلیمان. وی نخستین حاکم از طرف سلطان رکن الدین ابوالمظفر برکیارق بن ملکشاه بن الب ارسلان بود، بر سمرقند که پس از جنگ ماوراءالنهربه سمرقند آمد. (از اخبار الدوله السلجوقیه ص 78)
لغت نامه دهخدا